هیچ مال از خرد سودمندتر نیست ، و هیچ تنهایى ترسناکتر از خود پسندیدن ، و هیچ خرد چون تدبیر اندیشیدن ، و هیچ بزرگوارى چون پرهیزگارى ، و هیچ همنشین چون خوى نیکو ، و هیچ میراث چون فرهیخته شدن ، و هیچ راهبر چون با عنایت خدا همراه بودن ، و هیچ سوداگرى چون کردار نیک ورزیدن ، و هیچ سود چون ثواب اندوختن ، و هیچ پارسایى چون باز ایستادن هنگام ندانستن احکام ، و هیچ زهد چون نخواستن حرام ، و هیچ دانش چون به تفکر پرداختن ، و هیچ عبادت چون واجبها را ادا ساختن ، و هیچ ایمان چون آزرم و شکیبایى و هیچ حسب چون فروتنى ، و هیچ شرف چون دانایى ، و هیچ عزت چون بردبار بودن ، و هیچ پشتیبان استوارتر از رأى زدن . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :19
بازدید دیروز :4
کل بازدید :147274
تعداد کل یاداشته ها : 51
04/4/9
9:24 ع
موسیقی
مشخصات مدیروبلاگ
 
طلبه سه ساله[57]
سلام یه بچه طلبه ام که با نوای *تو خرابه تک وتنها دختری شبیه زهرا* هم هیئتی شدم هم طلبه هم شهدایی عاشق حاج حسین ومدهوش لبخندشم ودیوانه غروب شلمچه همه آرزوم اینه که : تو خرابه شام بمیرم *روی سنگ قبر من نوشته شه به خط عشق این حسینی بوده واسیر بانوی دمشق*

خبر مایه
لوگوی دوستان
 

                                        به نام یگانه رفیقم خدا

 

سلام مهربونم، سلام همه هستی ام

 

اینقدربار گناهم سنگینه که میدونم نباید مستقیم باهات حرف بزنم

واسه همین امروز با عمه زینبه رقیه .س. اومدم پیشت

 

خدا،خیلی دل تنگم،خیلی

جسم وروحم دارن عذاب میکشن

جسمم تحمل درد بیماری رو نداره، روحم تحمل این همه گناه ودل آلوده رو نداره

 

دنیا سرم خراب میشه وقتی بم میگن :  طلبه سه ساله توچرا اینقدر خوبی؟

وقتی میفهمم برام عزت وآبرو جمع کردی

خدا تو بهتر از همه میدونی که من کی ام، !!!!!!!!!!!!!

تو میدونی تومیدونی اما نه به دیگران میگی نه به روی خودم میاری،خدا مهربونیت داغونم میکنه

خدااااااااااااااااااااااااااااااااا خیلی دلم برات تنگ شده خیییییییلییییییییییییی

با همه آلودگی وپستی خیلی دوستت دارم آخه جز تو کسی رو ندارم

 

میدونم میدونم این نا آرومی به خاطر نداشتنه صبره ،نداشتن صبر!!!!!!!!!!!

خدایا به حق عمه زینب.س. بهم صبر بده. من  به تنهایی تحمل صبر کردن رو ندارم به یه همراه مثل تو احتیاج دارم

خدااااااااااااااااااااااااا هیچ وقت تنهام نذار حتی اگه من تنهات گذاشتم.

دلم واسه حاج حسینم تنگ شده، خیلی وقته باهاش حرف نزدم میدونم از گناهام باخبره واسه همین رویی ندارم برم طرفش.

دیروز رفتم مزار شهدا ،مادر شهیدی به زبون عربی با بچش حرف میزد وگریه میکرد

از خودم بدم اومد خیلی خجالت کشیدم از شهدا خیلی

 

 یه روزی یه روزگاری آرزوم شهید شدن بود 

                         اما این د نیای صدر رنگ تموم دلمو آلود

 

خدا آرومم کن ، آرامش میخام.   

ممنون که به حرفام گوش دادی ،

 

یگانه رفیقم به امید دیدار

 

 


88/5/23::: 6:10 ع
نظر()
  
پیامهای عمومی ارسال شده
+ سلام 20 روز که بابام از پیشم رفته 20 روز که یتیم شدم شادی روح بابام صلوات