سفارش تبلیغ
صبا ویژن
میان او و حقّ انگاشتن باطل، جدایی می اندازد [امام صادق علیه السلام ـ درباره گفته خدای « بدانید که خداوند میان انسان و دلش جدایی می اندازد» فرمود]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :0
بازدید دیروز :3
کل بازدید :144440
تعداد کل یاداشته ها : 51
103/1/10
12:27 ص
موسیقی
مشخصات مدیروبلاگ
 
طلبه سه ساله[57]
سلام یه بچه طلبه ام که با نوای *تو خرابه تک وتنها دختری شبیه زهرا* هم هیئتی شدم هم طلبه هم شهدایی عاشق حاج حسین ومدهوش لبخندشم ودیوانه غروب شلمچه همه آرزوم اینه که : تو خرابه شام بمیرم *روی سنگ قبر من نوشته شه به خط عشق این حسینی بوده واسیر بانوی دمشق*

خبر مایه
لوگوی دوستان
 

بسم رب الشهدا

سلام خدا بر شهیدان راه حق

سلام به عزیزم حاج حسین خرازی

8 اسفند سالروز شهادت یا بهتر بگم تولد دوباره حاج حسین خرازی فرمانده لشکر 14 امام حسین (ع)

سالها قبل تو همچین روزی آسمونی شدی

کاش یه ذره از دل اسمونی ات رو داشتم. حاج حسین تو که تولدم رو بهم تبریک نگفتی  

 اما من تولدت رو بهت تبریک میگم. دوســـتـــت دارم

قربون خنده ات برم که همیشه وقتی بهت نگاه میکنم جز شرمندگی چیزی ندارم.

  

نمایش تصویر در وضیعت عادی

 

کاش مث تو دلم دریا بود. مدتی دلم زود آزرده میشه از دست دوستام......

راستی حاج حسین،  اولین کار تبلیغ طلبگی ام رو با شهدا یعنی رفیقات استارت زدم.

 به عنوان روحانی کاروان با بچه های دبیرستانی به مناطق جنگی  

 هویزه، دهلاویه، شلمچه واروند رفتم. خیلی باصفا بود خیلی

بچه ها دوست داشتن فقط از شماها براشون بگم فقط شماهاااااااااااا

یه سفر آسمونی بود وبه یاد موندنی. از وقتی روی مزار شهید چمران اون

مناجات زیباشو خوندم دلم از غم های دنیا خالی خالی شد

نوشته بود:

اما ای خدا یک چیز بیشتر از همه به من ارزانی داشتی که نمی توانم

شکر گزار آن باشمو آن غم بود....................

نمایش تصویر در وضیعت عادی

بعد پروازتون هرشب سر خاک شما سوختیم

خداییشو بگید حالا شما سوختید یا ما سوختیم

 

نمایش تصویر در وضیعت عادی

 

آسمان شهر شهدا خالی از از هر دود ودم

ریا ونیرنگ و دروغ تهمت ونامردی بود

به امید دیدار


90/12/8::: 11:33 ع
نظر()
  
  

به نام آفزیننده روزها

سلام مهربون خدا

دوباره 5 بهمن رسید وتکرار تولدم.............

دوستای نتی ووبلاگی شرمندم کردن و غافلگیر. حرفاشونو گذاشتم تو وبم تا یادگاری بمونه برام

 

سلام برشماخانم همبلاگستانی محترم.تولد شما مبارک.زادروزهارا به خاطرانتقال حس تغییروتوجه به استمرار زندگی باید نشانه گذاری کرد وچه خوب که منشاءآغاز نیکی هایی در زندگیمان باشد.به بهانه زادروزتان ازخداوند برای شما طلب خیر،سعادت جاودانه وتثبیت محبت لایزال الهی درقلبتان رادارم.صدوبیست سالگی ان شاءالله.

 

سلام اول ربیع رو بهتون تبریک میگم و امید وارم در این ماه مبارک که غم و اندوه تمام شده تولدتون با یک پیغام خوش و سفری به یاد ماندنی شروع بشه تولدت مبارک

 

چه لطیف است حس آغازی دوباره، و چه زیباست رسیدن دوباره به روز زیبای آغاز تنفس و چه اندازه عجیب است ، روز ابتدای بودن! و چه اندازه شیرین است امروز روز میلاد روز تو! روزی که تو آغاز شدی! تولد مبارک

 

سلام علیکم... پیشاپیش تولدتون رو تبریک میگم... انشاالله زیر بیرق حضرت زهرا روزهای الهی رو سپری کنید... التماس دعا... یا زهرا

 

سلام وخسته نباشیدو باقبولی طاعات وعبادات وعزاداری شما. تولدشما طلبه سه ساله دادگر و خدادوست راتبریک عرض نموده وازخدای منان برایتان آرزوی سلامتی وسربلندی وسرافرازی راخواستارم.موفق باشید

 

 

تولدت مبارک دوست عزیز

 

از همه ممنونم اما منتظر یکی ام که تولدم بهم تبریک بگه هنوز نگفته......

منتظر یه رفیق آسمونی ام      یه رفیق............

 

به امید دیدار



 

 


90/11/6::: 12:27 ص
نظر()
  
  

بسم رب الرقیه

تازه از هیئت اومدم از مراسم شهادت حضرت رقیه س

میخواستم اینبار که به روز میکنم بیام بگم:    برگشتم پیشت خدا

اومدم بگم از همه چیزایی که تورو ازم گرفته بود دوری کردم  اومدم بگم بازم توشبای رقیه س متولد شدم

مث همون روزی که با نوای :تو خرابه تک وتنها    دختری شبیه زهرا به زندگی دوباره برگشتم

اومدم اینا رو با خوشحالی بگم... اما جگرم داره میسوزه    دارم آتیش میگیرم

تو این همه سال که هیئت رفتم وروضه شنیدم   خیلی چیزا از مصیبت حضرت رقیه س گفتن وسوختم

اما امشب یه چیزی شنیدم که جگرم داره میسوزه..............

ااااااااای خدااااااااااااا جگررررررررررررررم

میدونی چی گفت مداح؟؟؟؟؟؟  اااااااای   گفت:   رقیه ی من کفن نداشت ااااااااااای

ای بـــی کــفــن رقـیـه

بخدا تا حالا نشنیده بودم که رقیه ام کفن نداشته اااااااای بابابابابابابابابابابا

امشب فقط میگم :

ای بـــی کــفــن رقـیـه

ای بـــی کــفــن رقـیـه

پارسال همین مداح یه چیز دیگه گفت...  گفت: حضرت زینب وقتی رقیه س کنار باباش جون داد

ازترس اینکه سر حضرت رقیه هم رو نیزه بذارن سریع گفتن که بی بی رو دفن کن   اااااااااااااای

یادمه باخودم گفتم اگه سر حضرت رقیه رو نیزه ها میرفت اونوقت عمع زینب باید میگفت:

سری به نیزه بلند است دربرابر زینب     خدا کند که نباشد سر رقیه ی زینب

بخدا طاقت اینکه رقیه ام بی کفنه نداشتم فقط میدونم وقتی شنیدم  به سر میزدم ومیگفتم :

ای وای ای وااااااااااای    ای بی کفن رقیه

ای خدا جگرم داره میسوزه

ای بـــی کــفــن رقـیـه

ای بـــی کــفــن رقـیـه

 

 

 


90/10/10::: 1:3 ص
نظر()
  
  
پیامهای عمومی ارسال شده
+ سلام 20 روز که بابام از پیشم رفته 20 روز که یتیم شدم شادی روح بابام صلوات