سفارش تبلیغ
صبا ویژن
زیبایی بردباری، نشانه فراوانی دانش است . [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :17
بازدید دیروز :5
کل بازدید :144671
تعداد کل یاداشته ها : 51
103/2/12
9:53 ص
موسیقی
مشخصات مدیروبلاگ
 
طلبه سه ساله[57]
سلام یه بچه طلبه ام که با نوای *تو خرابه تک وتنها دختری شبیه زهرا* هم هیئتی شدم هم طلبه هم شهدایی عاشق حاج حسین ومدهوش لبخندشم ودیوانه غروب شلمچه همه آرزوم اینه که : تو خرابه شام بمیرم *روی سنگ قبر من نوشته شه به خط عشق این حسینی بوده واسیر بانوی دمشق*

خبر مایه
لوگوی دوستان
 

 

به نام او که دوستش دارم اما….!!!؟؟؟

سلام خدا

بعضی وقتا مشکلاتی برام پیش میاد که واقعا از توانم خارج ‘اینجاست که تنها کسی که به ذهنم خطور میکنه تو واهل بیت هستید‘اینجاست که میفهمم قدرت زمینی ها خیلی محدود و قدرت تو نامحدود.

تو میتونی بعضی مسائل ومشکلات رو تو یه چشم برهم زدن درست کنی‘ اما گاهی اوقات مدتهای طولانی سپری میشه و تو تشیخیص میدی که الان وقتش نیست یا اینکه اینقدر صدای ناله ودرخواست کمک بنده ات رو دوست داری یه کم دیرتر بهش میدی.

میدونی چیه خدا ؟؟؟؟؟ راستش از تو که پنهون نیس یادته چه جوردم در خونه  ات گریه میکردم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

یادته گاهی حتی سرت داد میزدم که خسته شدم؟؟؟؟؟؟؟خدا ‘معذرت میخوام بخدا عمدی نبود

من حس میکردم که دیگه دعا های دو‘ سه ساله ام اثر کرده اما بعضی از آدمای زمین مانع میشد ن واین عذابم میداد.نمیدونم چرا ولی مطمئن بودم که اشتباه نمیکنم‘آخه طوری داشت درست میشد که ازت خواسته بودم اونم توشبای شهادت مادرم زهرا(ع) از اون شبها وایام فاطمیه چند ماهی میگذره‘قبل از ماه محرم مشکلمو حل کردی اونم به واسطه شهدا

گفتم شهدا یاد حاج حسین خرازی افتادم همین جا ازش معذرت میخوام چون خیلی اذیتش کردم تو این مدت گاهی باهاش دعوا میکردم که چرا صدامو نمی شنوه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

آره تو حوزمون یه نمایشگاه برا شهدا به کمک بچه ها زده بودیم‘عصر وقتی حوزه تعطیل بود اون زمینی رو بردم و

بهش گفتم که ……….

قبل از بردن اون آدم زمینی احساس میکردم که امروز جوابمو میگیرم!!!!!!!!!!!!

احساسم درست بود خدا به واسطه اهل بیت وشهدا کارمو راه انداخت اونجا بود که ایمان آوردم به اعتقادم که اگه هیچکس رو روی زمین نداشته باشی هستن کسایی که بیشتر از زمینی ها هواتو داشته باشن از اون روز خودمو برا روزهای سخت آماده کردم‘حتی بریدن از خانواده.

مهربونم از وقتی کارمو راه انداختی شرمنده ات هستم وقتی یادم میوفته که چه گستاخ بودم در برابرت اما تو شرایطم رو در ک میکردی وچیزی نمیگفتی.

خدا خیلی دلم برات تنگ شده

میدونی به حال اهل سنت خیلی تاسف خوردم که چه نعمت های بزرگی رو از خودشون گرفت!!!!!!!!!!!!!!!!

این سوال برام پیش اومد که دربرابر مشکلات چه میکنن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

مثل همیشه به حرفام با صبوری گوش دادی ممنونم خدا

مهربونم به امید دیدار

 

 

 

 

 

 

 


88/11/5::: 3:49 ع
نظر()
  

                                        به نام یگانه رفیقم خدا

 

سلام مهربونم، سلام همه هستی ام

 

اینقدربار گناهم سنگینه که میدونم نباید مستقیم باهات حرف بزنم

واسه همین امروز با عمه زینبه رقیه .س. اومدم پیشت

 

خدا،خیلی دل تنگم،خیلی

جسم وروحم دارن عذاب میکشن

جسمم تحمل درد بیماری رو نداره، روحم تحمل این همه گناه ودل آلوده رو نداره

 

دنیا سرم خراب میشه وقتی بم میگن :  طلبه سه ساله توچرا اینقدر خوبی؟

وقتی میفهمم برام عزت وآبرو جمع کردی

خدا تو بهتر از همه میدونی که من کی ام، !!!!!!!!!!!!!

تو میدونی تومیدونی اما نه به دیگران میگی نه به روی خودم میاری،خدا مهربونیت داغونم میکنه

خدااااااااااااااااااااااااااااااااا خیلی دلم برات تنگ شده خیییییییلییییییییییییی

با همه آلودگی وپستی خیلی دوستت دارم آخه جز تو کسی رو ندارم

 

میدونم میدونم این نا آرومی به خاطر نداشتنه صبره ،نداشتن صبر!!!!!!!!!!!

خدایا به حق عمه زینب.س. بهم صبر بده. من  به تنهایی تحمل صبر کردن رو ندارم به یه همراه مثل تو احتیاج دارم

خدااااااااااااااااااااااااا هیچ وقت تنهام نذار حتی اگه من تنهات گذاشتم.

دلم واسه حاج حسینم تنگ شده، خیلی وقته باهاش حرف نزدم میدونم از گناهام باخبره واسه همین رویی ندارم برم طرفش.

دیروز رفتم مزار شهدا ،مادر شهیدی به زبون عربی با بچش حرف میزد وگریه میکرد

از خودم بدم اومد خیلی خجالت کشیدم از شهدا خیلی

 

 یه روزی یه روزگاری آرزوم شهید شدن بود 

                         اما این د نیای صدر رنگ تموم دلمو آلود

 

خدا آرومم کن ، آرامش میخام.   

ممنون که به حرفام گوش دادی ،

 

یگانه رفیقم به امید دیدار

 

 


88/5/23::: 6:10 ع
نظر()
  

                             

                             به نام او که میداند آرزویم چیست !؟!

سلام خدا

 دلم شکسته ، خیلی هم شکسته

از اینکه هیچی از ماه رجب وروزهای پربرکتش  نفهمیدم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

از اینکه نمی تونم روزه بگیرم و مثل مردم عادی باشم !!!!

از اینکه ماه شعبان ورمضان باید باحسرت به بنده های خوب خدا نگاه کنم!!!

 

دلم شکسته ، اونقدر که که حتی نمی تونم خورده شکسته ها رو کنار هم بذارم

از دست خودم ناراحتم ، چرا که از امانت خدا به درستی مواظبت نکردم

 

خیلی بده که برای د یگران از امانت وامانتداری بگی اما

خودت سردسته خیانتکاران به امانت الهی باشی

 

تواین مدت که بیمارم با تمام وجودم احساس کردم خیلی ضعیف وحقیرم در برابر خدا

به خاطر بیماریم از امتحانات ترم عقب افتادم وباید شهریور جبران کنم.بدتر اینکه نمیتونم برم مشهدوقم چون باید درس بخونم. خیلی دلم شکست

 

قربون کبوترای حرمت امام رضا آ ی خداااااااااااااااااااااااااا

چرا معصومه(س) را مادر نخوانم،بی بی جان دلم براتون خیلی تنگ شده

 

تو این مدت خیلی به حال خودم گریه کردم . از خودم بدم میاد چرا که طلبگی ام رو زیر سئوال بردم ،همه فکر می کنن درسهای سنگین حوزه باعث بیماریم شده

کسی نمی دونه که خودم ، خود نارفیقم باعث وبانی بودم وهستم

بغض راه گلوم رو بسته اگه بابام کنارم نبود حتما اشکهام صفحه دفترم رو خیس می کرد وآسمون چشمام شروع به باریدن می کرد

 

خــــــــــــیـــــــــــــــــلی دلـــم شـــکــــســـته ،    خــــــــــــیــــــــــلی

 

مهربون خدا جز تو کسی رو ندارم ، میدونم مقصرم وبه حرفات گوش ندادم

اما اگه تو به حرفام گوش ندی کی رو دارم که بی منت سنگ صبورم باشه

 

وقتی درمانده وتنها میشم به تنها کسی که پناه میارم تویی

آی مهربون خدا

 

خدا هیچ وقت تنهام نذار هیچ وقت!!!؟؟؟

 

خدا به حق بیمار کربلا همه بیمارای اسلام رو شفا بده

سلامتی مهدی زهرا (عج)      صلوات

 

مهربونم ممنون که بازم اجازه دادی باهات درد دل کنم

 به امید دیدار

 

 


88/5/1::: 12:57 ص
نظر()
  

به نام آفریننده زیبا یی ها

 سلام خانوم معصومه .س.

استادم میگن : شما مادر ما طلبه ها هستید،

 بزرگی بهم یاد داد که دیگه بی واسطه پیش خدا نرم

از اونجا که این روزا دلم بدجوری هواتون رو کرده گفتم شما رو واسطه کنم تو رو خدا ببخشید ، با اجازه

سلام خدا،

طلبه سه ساله دلش گرفته،

طلبه سه ساله دلش شکسته، طلبه سه ساله خیلی ناراحته ، خــــــــیــــــلـــــــــــی

از دست خودش عصبانیه ،دیگه تحمل خودشم نداره،

همیشه شرمنده بوده وهست. نمیدونم چرا اینجوری شدم ، نمیدونم چرا تو این مورد که اراده قوی داشتم به یکباره از دستش دادم.نمیدونممممممممممممممممممممممممممممممم

خدایا کمکم کن ، نذار برای رسیدن به تو دچار گناه شم

طلبه سه ساله داره داغون میشه، طلبه سه ساله دیگه اونی نیست که.......

دیگه تمام شد اون طلبه ای که محکم واستوار بود، تمام شد اون طلبه ای که دم از عاشقی میزد         میگم عاشقم اما خودم بهتر میدونم که نالایقم

آسمون چشمام بارونیه و طوفانی، تو این مدت خیلی بهت وعده دادم و عملی نکردم، خیلی نارفیقی کردم

خدایا با تمام وجودم میگم:   مـــعـــــــذرت مــیـخــــوام

به خاطر اینکه نادیده گرفتمت وفراموشت کردم

 اینکه یادم رفت که سایه سرمی

 اینکه حرفایی زدم که نباید میزدم وکارایی کردم که نباید...........

به خاطر اینکه دل عزیز زهرا رو شکستم

خدایا راضی ام به رضای تو، جز تو واهل بیت کسی رو نداریم

خدااااااااااااااااا کمکمون کن

مهربونم به حق مادرم معصومه .س .حلا لمون کن

منم میخوام خوب باشم مثل شهدا

 

یا ستار به امید د یدار 

 

 


88/4/31::: 2:43 ع
نظر()
  

 

به نام او که هستی ام از اوست

 

ماه محرم وعـزاداری ، دوم دبیرستان ، تو عالم هپروت،نمازهام یه خط در میون شاید هم چندین خط در میون،از خودم بی خبر بودم ونمی دونستم چه چیزی تو درونمه

یه اتفاق یه تلنگر همه چیز رو به هم ریخت.

با یه بچه شهید دوست شده بودم مدتی که گذشت احساس کردم دارم روش تاثیر بد می ذارم

نمی دونستم بچه شهیده، وقتی فهمیدم ،ریختم به هم؟؟؟ 

درسته توهپروت بودم اما شهدا رو خیلی دوست داشتم

به خاطر باباش بی خیا لش شدم وقید دوستی رو زدم.

                               بنده خدا متحیر بود که چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟

شبای محرم با یه عده دوست شدم و می رفتم هیئت تو این شبا بود که فهمیدم

دلم پیش سه ساله آقام حسین(ع) گیره ،

آره منه هپروتی عاشق رقیه . س. شده بودم !!!!!!!!

                 روی سنگ قبر من نوشته شه به خط عشق

                                 این حسینی بوده واسیر بانوی دمشق

تازه اولش بود سوم دبیرستان هدفم از دانشگاه وخوندن روانشناسی تغییر کرد و

                 واسه خودسازی راه شیرین طلبگی رو انتخاب کردم

سال اول ،دوم طلبگی خیلی با خودم درگیر بودم ،از درس عقب افتاده بودم. آخه وقتی فهمیدم چه کاره ام وخدا چه محبت هایی در حقم کرده خیلی اذیت می شدم

                     آخه من کجا  وخدا کجا  وطلبگی کجا ؟؟؟؟؟؟؟؟

واسه همین ترم یک معدل نیاوردم وباید با حوزه خداحافظی می کردم

رفتیم امام رضا ، خیلی داغون بودم،بابچه ها رفتیم دارالقران ،مداح شروع کرد به روضه خوندن گفت:  امشب می خواییم بریم خرابه شام

خدایا چی میشنوم پیش امام رضا.ع.  وازخرابه رقیه خوندن؟؟؟؟؟؟؟

                   دیگه نفهمیدم چی شد !!!!!!!!  

وقتی برگشتیم با خانواده به مسافرت رفتم. سیزدهم عید بود بهم زنگ زدن

                 چرا نمیایی حوزه ؟؟؟گفتم من که.....؟؟؟

گفتن بیا مدیر وموسس از قم اجازه گرفتن که باشی !!!!!!   باورم نمی شد

بعد ها فهمیدم دوستای مشهدم وقتی ناله هام رو شنیده بودن اومدن وبا مدیر وموسس صحبت کردن ،بنده خدا موسس گریه می کرد می گفت اینا چی کردن با امام رضا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

کم کم به خودم اومدم اجازه ندادم این حال وهوا با در س خوندن تداخل پیدا کنه

چهار سال از طلبگی من می گذره من همون نارفیق قدیمی  و خدا همون رفیق قدیمی وابدی

هرچی فکر میکنم می بینم رفتارم با اون بچه شهید من رو به اینجا رسوند

بماند که رقیه.س. وامام رضا.ع. وامام زمان.عج. وحضرت معصومه.س.سنگ تمام گذاشتن

حا لا اون بچه هپروتی یه بچه طلبه است که خدا محبتش رو تو وجودش ریخته تا

محتاج محبت های زمینی نشه

راستی جدیدا رابطه ام با شهدا خوب شده یه معراج الشهدا با کمک دوستام واسه حوزه مون

راه انداختیم

دعا کنید طلبه ای بشم که خدا وآقاش بهش افتخار میکنن

                        

                                 الهی به حق رقیه(س) العفو

 

مثل همیشه مهربان خدام ممنونم اجازه دادی بنویسم

 

به امید دیدار

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


87/12/28::: 11:39 ع
نظر()
  
  
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >
پیامهای عمومی ارسال شده
+ سلام 20 روز که بابام از پیشم رفته 20 روز که یتیم شدم شادی روح بابام صلوات